به کجای این خانه سفر کنم
که هرلحظه نبینمت که لبخند میزنی و رو میگردانی از چشمان منتظرم
قهوه داغ آماده میکنی و بانگ میدهی بیا که گیسوانت را خواستارم
به کجای این شهر کوچ کنم
که در آن خیابانی را با تو زیر باران نقاشی نکرده باشم
و شال قرمز دور گردنم را محکم نکرده باشی که مبادا باز بیمار شوم و تب کنی برای تب های شبانه ام
تو بگو،
به کجای این جهان پناه ببرم که در آن ذهنم را فتح نکرده باشی و تنم در غلیان به آغوش کشیدنت نسوزد
پیش تر گفتم
چمدان خاطراتت را به دوش بکش
شانه هایم برای تحملش بیش از حد ظریفند...
#asma_nevesht
All Writing.Com images are copyrighted and may not be copied / modified in any way. All other brand names & trademarks are owned by their respective companies.
Generated in 0.06 seconds at 6:59am on Nov 18, 2024 via server WEBX1.